اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زهیر

نویسه گردانی: ZHYR
زهیر. [ زَ ] (ع ص ) شکوفه دار و درخت پرشکوفه . (غیاث ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن هشام بن مغیرةبن عبداﷲبن عمربن مخزوم . وی یکی از کسانی بود که در نقض صحیفه ای که قریش علیه بنی هاشم نوشتند ا...
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن هند العدوی . رجوع به ابوزبدل شود.
خورخه لوئیس بورخس (شاعر , مقاله نویس و داستان نویس آرژانتینی) مفهوم زهیر را متعلق به سنت اسلامی می داند و حدس می زند در آغاز سده ی هجدهم مطرح شده باشد...
در بوئنوس آیرس , زهیر , یک سکه ی معمولی بیست سنتاوی است , که با چاقو یا کاغذبر , رقم 2 را رویش کنده اند ؛ 1929 , تاریخی است که در طرف دیگر آن حک شده ا...
قطیعه ٔ زهیر. [ ق َ ع َ ی ِ زُ هََ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک حریم بنی طاهر و منسوب است به زهیربن محمد ابیوردی یکی از سران لشکر خراسان . (معج...
شیطان بن زهیر. [ ش َ ن ُ ن ُ زُ هََ ] (اِخ ) ابن کلاب بن ربیعة. جدی جاهلی است . اولاد او بطنی از حنظله ، از تمیم ، از عدنانیه هستند. و ابن حزم ...
ظهیر. [ ظَ ] (ع ص ، اِ) هم پشت . مدد. یار. یاور. مددکار. ظِهرة. ظُهرة. پشتیوان . پشتیبان . یاریگر. کمک . ج ، ظُهَراء. (مهذب الاسماء): و الملائکة بع...
ظهیر. [ ظَ ] (اِخ ) ابن رافع. صحابی است .
ظهیر. [ ظَ ] (اِخ ) ابن محمد ابوالمنذر. تابعی است .
ظهیر. [ظَ ] (اِخ ) ابوبکر احمدبن علی بلخی . متوفی در 553 هَ . ق . او راست : شرح الجامع الصغیر محمدبن حسن شیبانی ، ممدوح مسعودسعد. رجوع به شوا...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.