اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زهیر

نویسه گردانی: ZHYR
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن ابی سلمی (530 - 627 م .) ۞ . شاعر عرب در دوره ٔ جاهلیت و از اصحاب معلقات . وی در وصف دقیق و تنسیق کلام متین بود و از مشهورترین شعرای عصر خود به شمار می رفت . او را دیوانی است و یکی از سه شاعر متقدم عرب است و آن دو دیگر امروءالقیس و نابغه ٔ ذبیانی اند. خلقی عالی و منزلتی بزرگ و ثروتی فراوان داشت . اغلب خویشاوندانش از جمله پدر و خال و خواهر و ... او شاعر بودند و اشعار او در روح عرب تأثیرفراوان داشت و در نزد امراء ذبیان خصوصاً هرم بن سنان و حرث بن عوف مقرب بود... زهیر به تهذیب و تنقیح اشعار خود اهتمام داشت تا آنجا که قصاید وی به «حولیات » معروف گردیده است ، زیرا هر قصیده را در چهار ماه تنظیم می کرد و چهار ماه آنرا بر شعراء دیگر عرضه می داشت و بدین طریق اشعارش در غایت روانی و جودت و با پند و موعظه آمیخته بود و از بکار بردن الفاظ سست و لغو احتراز می کرد. معلقه ٔ وی با این بیت آغاز میشود:
«اء مِن ام اوفی دمنة لم تکلم
بحومانة الدراج فالمتثلم » :
صلصل خواند همی شعر لبید و زهیر
نارو راند همی مدح جریر و خثم .

منوچهری .


با خط ابن مقله و با حکمت زهیر
با حفظ ابن معتز و با صحبت ابی .

منوچهری .


یکی همچون جمیل آمد دوم مانند بثینه
سدیگر چون زهیر آمد چهارم چون ام اوفی .

منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 133).


رجوع به البیان و التبیین و امتاع و روضات و الموشح و شدالازار و اعلام زرکلی و المعرب جوالیقی و عقد الفرید و المرصع و امتاع ص 494 و تاریخ گزیده و معجم المطبوعات شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زهیر. [ زَ ] (ع ص ) شکوفه دار و درخت پرشکوفه . (غیاث ) (آنندراج ).
زهیر. [ زَ ] (ع ص ) لاغری بواسطه ٔ بیماری . || غمناک و دلگیر. (ناظم الاطباء). به هر دو معنی رجوع به اشتینگاس شود.
زهیر. [ زَ ] (اِخ ) نام پهلوانی ایرانی . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ) (از فهرست ولف ) : سر مایه و ۞ پیشروشان زهیرکه آهو ربودی ز چنگال شیر.ف...
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ )ابن اقمر، مکنی به ابوکثیر. رجوع به ابوکثیر شود.
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن القین البجلی . یکی از اصحاب امام حسین (ع ) که در واقعه ٔ روز عاشورا به شهادت رسید. (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)...
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن جناب الکلبی ، از بنی کنانةبن بکر از مردم یمن . خطیب و شاعر بنی قضاعة و رسول آنان در نزد ملوک دوران جاهلیت بود.عم...
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن حرب . از ائمه ٔ ثقات است . (منتهی الارب ). رجوع به ابوخیثمه در همین لغت نامه و اعلام زرکلی و تاریخ الخلفا و ضحی...
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ )ابن حسن بن علی سرخسی ، مکنی به ابونصر شافعی . متوفی به سال 454 هَ . ق . او راست : الانباء عن الانبیاء. تاریخ الخلفا. ...
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن سالم . رجوع به ابومخارق شود.
زهیر. [زُ هََ ] (اِخ ) ابن صالح بن احمدبن حنبل . وی از پدر خود حدیث کرد و برادرزاده اش محمدبن احمدبن صالح ... از او روایت دارد. دارقطنی گوید...
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.