اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زهیر

نویسه گردانی: ZHYR
زهیر. [ زُ هََ ] (اِخ ) ابن محمدبن قمیر مروزی ، مکنی به ابومحمد. مردی زاهد بود و احمدبن منیع گوید پس از احمدبن حنبل کسی را به زهد زهیر ندیدم . او از حسین بن محمد مروزی و حسن بن موسی الاشیب و یعلی بن عبید و قعنبی و عبدالرزاق روایت کرده و در آخر عمر به طرسوس رفت و در آنجا بسال 258 یا 257 هَ .ق . درگذشت . (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). یاقوت او را زهیربن محمد الابیوردی می نامد و افزاید او مردی از «ازد» از عرب خراسان ، اهل ابیورد است . رجوع به معجم البلدان ذیل «زهریة» شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
زحیر خوردن . [ زَخوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غم داشتن . اندوهگین بودن . نگران بودن . دچار سختی و اندوه شدن : یکچند شادکام چریدید شیروارامروز ...
زحیر داشتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) غصه داشتن . ناراحتی داشتن . سزاوار کیفر بودن . (کاری ) دارای تبعات و عواقب وخیم بودن : چون صورت حال بشن...
ظهیر خلیفةا. [ ظَ رُ خ َ ف َ تِل ْ لاه ] (اِخ ) لقب مسعودبن محمود غزنوی است . رجوع به مسعود... غزنوی شود. (تاریخ بیهقی ص 298).
زحیر درکشیدن . [ زَ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) لب از ناله فرو بستن . ناله و زاری نکردن . خاموش شدن . ترک فریاد و فغان کردن : چند سیلی بر ر...
ظهیرالدّین ابوالفضل طاهر بن محمد فاریابی (۵۵۰–۵۹۸ ه‍.ق) از جملهٔ قصیده‌سرایان ایرانی ادب فارسی در سدهٔ ششم است. فاریابی در مقبرةالشعرای تبریز به خاک س...
ظهیر امیرالمؤمنین . [ ظَ رِ اَ رُل ْ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) لقب حسن بن علی بن صدقه جلال الدولة و جلال الدین ، مکنی به ابی علی است . (تجارب السلف ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.