زی
نویسه گردانی:
ZY
زی . [ زَی ی ] (ع مص ) دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پوشیدن راز از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بگردانیدن و واهم آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). فاهم آوردن و بگردانیدن . (زوزنی ). فراهم آوردن چیزی را و گرفتن آن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به «زوی » شود.
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آدی ذَیَ (اوستایی) دیدن، نگریستن، مشاهده ـ تماشا کردن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مأموری است که بموجب حکم وزارت امور اقتصادی و دارائی از بین مستخدمین رسمی واجد صلاحیت به منظور اعمال نظارت و تأمین هماهنگی لازم در اجرای مقررات مالی و ...
ذی نفوذ. ( ذی + نفوذ ) صاحب نفوذ، دارای تأثیر، قدرتمند.
ذی قیمت . [ م َ ] (ع ص مرکب ) صاحب ارز و بها. ارجمند. بهاور. ارزنده .
ذی مسرت . [ م َ س َرْ رَ ] (ع ص مرکب ) صاحب شادمانی .فرحناک . و در عناوین نویسند: خدمت ذیمسرت فلان ...
ذی پنبه . [ پَم ْ ب َ ] (اِ) صاحب آنندراج گوید: بعضی از شارحین نوشته اند که در ایران وقتی که یاران موافق به باغها میروند و ملاعبه میکنند و...
ذی عزت . [ ع ِزْ زَ ] (ع ص مرکب ) ارجمند. عزیز.