اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زی

نویسه گردانی: ZY
زی . [ زَی ی ] (ع مص ) دور کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پوشیدن راز از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بگردانیدن و واهم آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). فاهم آوردن و بگردانیدن . (زوزنی ). فراهم آوردن چیزی را و گرفتن آن را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به «زوی » شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ذی قعدة. [ ق َ / ق ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) و ذیقعدة الحرام . رجوع به بذوالقعدة شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ذی نبالت . [ ن َ ل َ ] (ع ص مرکب ) صاحب ذکاء و نجابت و فضل . و در عناوین نویسند: خدمت ذی نبالت فلان ...
ذی الخیار. [ ذِل ْ ] (ع ص مرکب ) رجوع بذوالخیار شود.
ذی جلالت . [ ج َ ل َ ] (ع ص مرکب ) صاحب جلالت : خدمت ذی جلالت فلان .
ذی الجوشن . [ ذِل ْ ج َ ش َ ] (اِخ ) رجوع به ذوالجوشن شود. مثل شمر ذی الجوشن ؛ سخت مهیب . سخت خشم آلود. عظیم سنگدل و قسی .
ذی علاقة. [ع َ ق َ / ق ِ ] (ع ص مرکب ) صاحب بستگی . دلبسته ٔ به .
ذی الاراک . [ ذِل ْ اَ ] (اِخ ) مخفف ذی الاراکة در حالت جری . نام موضعی بیمامة در شعر حافظ : اذا تغرد عن ذی الاراک طائر خیر.حافظ.
ذی المقدمة. [ ذِل ْ م ُق َدْ دَ م َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ذوالمقدمة شود.
ذی الاراکة. [ ذِل ْ اَ ک َ] (اِخ ) نام موضعی بیمامة. رجوع به ذوالاراکة شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۰ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.