زیاد
نویسه گردانی:
ZYAD
زیاد. (اِخ ) ابن صالح الحارثی . از امراء دولت مروانیه و یکی از سران سپاه بسیار دلیر بود. در هنگام قیام عباسیان در خراسان و عراق ، او والی کوفه بود و چون کار بنی عباس بالا گرفت در سال 132 هَ . ق . با مردان خود به شام رفت و در آنجا اقامت گزید تا آن زمان که کار بنی عباس بسامان رسید. پس در ماوراءالنهر بر آنان خروج کرد و جمع کثیری از یاران امویان و مروانیان بدو پیوستند. ابومسلم خراسانی خواست تا با وی بجنگد. طولی نکشید که جمعی از سرداران زیاد او را بر کنار کردند و جز عده ٔ کمی نزد اونماندند و ابومسلم در جستجوی او بود و زیاد بناچار بدهقانی پناه برد و دهقان او را بکشت (135 هَ . ق .) و سر او را برای ابومسلم فرستاد. (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
زیاد الحارثی . [ دُل ْ رِ ] (اِخ )ابوالادبر. تابعی است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
زیاد الکلابی . [ دُل ْ ک َ ] (اِخ ) از اوست کتاب النوادر. (ابن الندیم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
ربیعبن زیاد. [ رَ ع ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن انس بن دیان بن قطن بن زیادبن حارث بن مالک بن ربیعةبن کعب بن حارث حارثی ... رجوع به ربیع حارثی و حب...
ربیعبن زیاد. [ رَ ع ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن سلامةبن قیس قضاعی سپس تُوَیلی . چابکسوار نامدار معروف به اعرج . او را اشعاری نغز از دوره ٔ جاهلیت بود ...
ربیعبن زیاد. [ رَ ع ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بن سفیان بن ناشب عبسی . یکی از بزرگان و نوابغو شجاعان دوران جاهلیت عرب بود. او را کامل نیز می ...
طارق بن زیاد (تولد 76 هجری برابر با 670 میلادی) سردار مسلمان که در زمان ولید ابن عبدالملک اسپانیا را گود و جبلالطارق نام از او دارد. او که در سال 720...
ربیعةبن زیاد. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ ] (اِخ ) گویند نام او ربیع و کنیت او ابن ابی یزید سلمی بود. حدیث «الغبار ذریرة الجنة» از وی روایت شده است . (از...
بی کم و زیاد. [ ک َ م ُ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) بدون زیاده و نقصان . بدون عیب . کاملاً و بالتمام . درست و صحیح . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.