زینب . [ زَ ن َ ] (ع ص ) بددل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جبان . (از اقرب الموارد). ترسو و جبان . (ناظم الاطباء). || (اِ) درختی است خوشبوی . (دهار). درختی است خوش منظر و خوشبوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و منه سمیت المراءة زینب او من الازنب للسمین ... (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در ذخیره ٔ خوارزمشاهی
۞ بمعنی پاکیزگی بشره ٔ مردم آمده
: اندر بیان کردن پاکیزگی و آراستگی ظاهر بشره ٔ مردم که آن را زینب
۞ گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).