سائب
نویسه گردانی:
SAʼB
سائب . [ ءِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن سعید کندی بن أخت نمر مکنی به ابویزید. وی به سال دوم هجری متولد شد. در حجة الوداع با پدر خود حضورداشت . سپس از جانب عمر مأمور سوق مدینه گردید. او آخرین کس از صحابه است که بعد از سال 80 هَ . ق . در دوره ٔ عبدالملک بن مروان درگذشته است . (الاصابه ) (الاعلام زرکلی ج 1 ص 353) (سیره ٔ عمربن عبدالعزیز ص 14) (تاریخ الخلفاء ص 100، 148، 150) (عیون الاخبار ج 1 ص 128).
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
صایب . [ ی ِ ] (ع ص ) راست . درست : یکی چشم است کو بیند عجایب شود ز آن دیدنی رأی تو صایب . ناصرخسرو (روشنائی نامه ).و در معرفت کارها و شناخ...
صایب . [ ی ِ ] (اِخ ) ابن مالک اشعری . رجوع به صائب بن مالک ... شود.
صایب .[ ی ِ ] (اِخ ) محمد افندی ... رجوع به صائب ... شود.
صعیب . [ ص ُ ع َ ] (اِخ ) کوهی است و آن را صعین هم گویند. (منتهی الارب ).
علی صائب . [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن فرحان موسی دیری . لغوی و مورخ بود. وی در سال 1288 هَ . ق . در دیرالزور از شهرهای سوریه متولد شد و دو زب...
صایب تبریزی . [ ی ِ ب ِ ت َ ] (اِخ ) رجوع به صائب تبریزی ... شود.