اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سائر

نویسه گردانی: SAʼR
سائر. [ ءِ ] (اِخ ) ناحیه ای است از نواحی مدینه . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صایر. [ ی ِ ] رجوع به صائر شود.
صایر. [ ی ِ ] در یک نسخه ٔ خطی از مهذب الاسماء بانکوی معنی شده و در دو نسخه ٔ خطی دیگر از همین کتاب پای گو ترجمه شده است و حقیقت معلوم نش...
سایر بودن . [ ی ِ دَ ] (مص مرکب )رایج بودن . متداول بودن . معمول بودن . رواج داشتن .
سایر کردن . [ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رایج کردن . متداول . جاری کردن . معمول کردن .
خرمای سایر (خرمای استعمران)یکی از شیرین ترین خرماهای دنیا میباشد . میزان قند آن بالای ۷۵% میباشد. زمان برداشت خرمای استعمران یا سایر حدودا اوایل شهریو...
مالک سعیر. [ ل ِ ک ِ س َ ] (اِخ ) مالک دوزخ : ای مالک سعیر بر این راندگان خلدزحمت مکن که زحمت من بس عذابشان . خاقانی .و رجوع به مالک و...
اصحاب سعیر. [ اَ ب ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دوزخیان . جهنمیان : لیکونوا من اصحاب السعیر؛ تا باشند از یاران آتش سوزان . (قرآن 6/35). و رج...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.