اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سائق

نویسه گردانی: SAʼQ
سائق . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ، سائقون ، سُوّاق ، ساقة. راننده :
ریش را شانه زدی که سائقم
سائقی لیکن بسوی درد و غم .

(مثنوی ).


|| راننده ٔ چاروا. (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). آنکه حیوانات را از عقب براند. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) :
نقل هرچیزی بود هم لائقش
لائق گله بود هم سائقش .

(مثنوی ).


|| شخصی که از پس راند نابینا را، چنانکه قائد از پیش کشد نابینا را. (غیاث )(آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صائغ افریقی . [ ءِ غ ِ اِ ] (اِخ ) محدث است . سمعانی گوید: الصائغ الافریقی رجل معروف و قد روی . قاله ابن یونس .
صایغ هروی . [ ی ِ غ ِ هََ رَ ] (اِخ ) رجوع به محمودبن عمر جوهری ... شود.
صایغ افریقی . [ ی ِ غ ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به صائغ افریقی شود.
ابوحفص صائغ. [ اَ ح َ ص ِ ءِ ] (اِخ ) محدث است .
زاویه ٔ ابراهیم صائغ. [ ی َ ی ِ اِ م ِ ءِ ] (اِخ ) این زاویه در قاهره میان پل بزرگ واقع و مشرف بر برکه ٔ فیل است . و امیر سیف الدین طغای پس...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد
۱۳۹۷/۱۰/۲۲
0
0

بسیار عالی


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.