اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساباط

نویسه گردانی: SABAṬ
ساباط. (اِخ ) نام شهری به مدائن و آن معرب بلاس آباد است . (اصمعی ). معرب بلاس آباد. (یاقوت ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلاس آباد، بلاش آباد. (خاندان نوبختی ص 197). موضعی است بمدائن مرکسری را. (یاقوت ). قریه ای بر دو فرسخی مدائن براه کوفه . (سمعانی ). بلاش بن فیروز ساسانی [ 483 - 487 م . ] از عمارت ، دو شهر کرده است یکی بلاش آباد بساباط مدائن . و دوم بجانب حلوان و بلاش فر خوانند و اکنون خراب است . (مجمل التواریخ و القصص ص 72). نام شهری که بلاش اشکانی آن را بساخت و بلاش آباد نامید. (طبری ج 1 ص 518). یاقوت در معجم البلدان آرد: ساباط مدائن بنام ساباط بن باطا برادر نخیرجان نامیده شده است . در مراصد الاطلاع آمده : قریه ای بود قرب مدائن و نزدیک آن پلی بود بر بالای نهر الملک و قریه را بنام قنطرة می نامیدند چه قنطرة ساباط نام داشت . (مراصد الاطلاع ) (تنقیح المقال ج 1 ص 177). مدائن از هفت شهر با اسمهای معینی که در تلفظ آنها اختلاف وجوددارد تشکیل میشد. گویا پنج شهر از آن هفت شهر در زمان یعقوبی یعنی قرن سوم وجود داشته . ازین قرار: شهرکهنه یعنی طیسفون و یک میل در جنوب آن اسبانبر (= اسفابور) و مجاور آن رومیه (= وه جندیوخسره )، هر سه در جانب خاوری دجله . و در جانب دیگر بهرسیر (= وه اردشیر) و یک فرسخ زیر آن ساباط که بقول یاقوت ایرانیان آن را بلاس آباد مینامیدند... منصور خلیفه چندی دستگاه خلافت را برومیه مجاور مدائن برد. مأمون هم مدتی درساباط واقع در جانب متقابل رومیه اقامت گزید. (لسترنج ، سرزمینهای خلافت شرقی ، ترجمه ٔ محمود عرفان ص 36 و37). خسرو پرویز نعمان بن منذر را در ساباط مدائن حبس کرد، و سپس او را زیر پی پیل افگند. اعشی گوید:
فذاک و ما أنجی من الموت ربّه
بساباطَ حتّی مات وهْوَ مُحرزْق .

یاقوت (المعرب جوالیقی ص 116).


در اواخر سال 14 هَ . ق . هنگامی که سعد بن ابی وقاص سردار سپاه عرب در قادسیه فرود آمد، رستم سپهبد ایران نیز با شصت هزار سوار و 36 فیل جنگی از مدائن بیرون آمد و در ساباط لشکرگاه ساخت .(حبیب السیر ج 1 ص 477). در سال 40 هَ . ق . هنگامی که حضرت امام حسن بعزم جنگ با معاویه از کوفه خارج شده بود چند روزی در ساباط مدائن اقامت کرد و خطبه ای ایراد فرمود که موجب طغیان سپاهیان گردید. (حبیب السیرج 1 ص 23 و 24). و نیز رجوع به عقدالفرید ج 2 ص 141 و نزهة القلوب ص 33 و خاندان نوبختی ص 197 شود.
- امثال :
افرغ من حجام ساباط ؛ بیکارتر از حجام ساباط؛ سخت عاطل و بیکار مانده . در ساباط حجامی بود که مردم را بنسیه حجامت میکرد و چون کسی به او رجوع نمیکرد مادرش را حجامت میکرد تا آنگاه که او را کشت . (یاقوت ). حجام ساباط از شدت کساد کار، سپاهیان را بنسیه تا هنگام بازگشت آنان حجامت میکرد و او ایرانی بود و ساباط همان ساباط کسری است . (عقد الفرید ج 3 ص 13) (منتهی الارب ). او یک بار کسری را در یکی از سفرهای او حجامت کرد. کسری او را غنی گردانید، و از آن پس حجامت هیچ کس نکرد. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ساباط. (ع اِ) پوشش رهگذر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بالائی که زیر آن راه بود. (مهذب الاسماء). پوشش و سقف . پوشش بازار. سقف میان دو دیوار ...
ساباط. (اِخ ) شهرکی است به ماوراءالنهر از حدود سروشنه با کشت و برز و مردم بسیار. (حدود العالم ص 68). شهرکی معروف است در ماوراءالنهر در نزدیک...
باغ ساباط. [ غ ِ ] (اِخ ) باغی بوده است به یزد که سلطان جهانگیر مظفری در عمارت آن کوشیده است : باغی بزرگست و معمور و عماراتی بسیار دارد ...
ساباط کوچه و رهگذر مسقفی است که در بافت قدیم شهر اوز به تعداد زیاد وجود داشته است. پراکندگی محلات، دمای زیاد، تابش شدید خورشید، باعث شده است تا در گذش...
ثابات.[saabat]. قسمتهایی از کوچه که دارای سقف است و معمولا"محل ایستادن های کوتاه. در منطقه بنادکوک یزد این کلمه بکار میرود.
صعبات . [ ص َ ] (ع ص ، اِ)ج ِ صَعبَة است . (منتهی الارب ). رجوع بدان لغت شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.