سار
نویسه گردانی:
SAR
سار. (اِخ ) دهی است از دهستان نیاسر بخش قمصر شهرستان کاشان . واقع در 67 هزارگزی شمال باختری قمصرو 16 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ کاشان به قم . کوهستانی و سردسیر، و آب آن از سه رشته قنات ، و محصول آن غلات و میوه است 600 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری مشغولند. از صنایع دستی قالی بافی در آن معمول است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سار اونیون . [ ی ُ ] (اِخ ) ۞ قصبه ای است در فرانسه با 2450 تن سکنه و کرسی کانتن رن سفلی ۞ است .
رستم بن سار. [ رُ ت َ م ِ ن ِ ] (اِخ ) (ظ: رستم بن سالار) بن محمدبن سالار. او راست : «خلاصة الادوار فی مطالب الاحرار» در موسیقی بزبان فارسی و...
نبوپالاس سار. [ ن َ ] (اِخ ) رجوع به نبوپلاسر شود.
صار. [ صارر ] (ع ص ) درخت بسیارشاخ درهم پیچیده ٔ پیوسته سایه . (منتهی الارب ).
صار. (اِخ ) غاری است از نعمان نزدیک مکة. سراقةبن خثعم کنانی گوید : تبغین الحقاب َ و بطن َ بُرم و قنعَ فی عجاجتهن صار.(معجم البلدان ).
سعر. [ س َ ] (ع مص ) افروختن آتش . (المصادر زوزنی ). || گرم کردن جنگ . (آنندراج ). جنگ انگیختن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || ب...
سعر. [ س َ ع ِ] (ع ص ) دیوانه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
سعر. [ س ُ ع ُ ] (ع اِمص ) دیوانگی . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || کولی . || کندی ذهن . || رنج و عذاب . (...
سعر. [ س ُ ] (ع اِمص ) گرمی آتش . || گرسنگی یا سختی گرسنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سخت آزمندی گوشت . || نقل ک...
سعر. [ س ِ ] (ع اِ) نرخ . ج ، اسعار. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(آنندراج ). نرخ هر شیئی که فروخته میشود. (غیاث ).