گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سار نویسه گردانی: SAR سار. (اِخ ) ۞ رودخانه ای است که در مناطق مرزی آلمان و فرانسه جریان دارد و پس از طی مجرائی بدرازای 240 هزارگزی به رودخانه ٔ موزل می پیوندد. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی کاس سار کاس سار. (اِخ ) ۞ ژاک . ملاح بی باک فرانسوی متولد در نانت . وی در جنگهائی که با انگلیسی ها و پرتقالیهاکرد شهرت یافت . منازعات او با کاردینال... کتف سار کتف سار. [ ک َ ت ِ ] (اِ مرکب ) ۞ کتف ساره . سر دوش . سر شانه . (فرهنگ فارسی معین ) : آورد لاَّلی به جوال و به عبایه از ساحل دریا چو حمالان ... میش سار میش سار. (ص مرکب ) نقش و نگاری به شکل کله ٔ میش که بر تخت کنند. (ناظم الاطباء). مزین به سر گوسفند. آراسته با سر قوچ . || (اِخ ) تخت سلط... نای سار نای سار. (اِ مرکب ) در کرمان ، کَوَل . تنبوشه های بزرگ قنات را گویند. (یادداشت مؤلف ). ناسار. رجوع به ناسار شود. نرم سار نرم سار. [ ن َ ] (ص مرکب ) از: نرم + سار (= سر، پسوند). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بردبار. حلیم . (برهان قاطع) (آنندراج ). شکیبا. (ناظم الاطب... هفت سار هفت سار. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه که 115تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ٔ رودسر و محصول عمده اش غله و توتون است . ... سایه سار سایه سار , سایه (اسم) به علاوه ی سار (پسوند یا پساوند) = جایی که سایه بسیار است, سایه دار. سار به اسم , مثلاً چشمه , شرم , سنگ و یا صفت, مثلاً سبک ... نشیب سار نشیب سار. [ ن ِ / ن َ ] (اِ مرکب ) در فرهنگ دساتیرآمده است : نشیب سار اسم مرتبه ٔ فرق است از مراتب ثلاثه ٔ ایزدشناسی به اصطلاح هیربدان یعنی ... کوشک سار کوشک سار. (اِخ ) دهی ازدهستان بخش سیمکان که در شهرستان جهرم واقع است و 469 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). لاله سار لاله سار. [ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) نام مرغی است خوش آواز. (برهان ) : پراکنده بی ۞ مشک دم سنگ خوارخروشان به هم شارک و لاله سار. خطیری . ۞ تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود