اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساسان

نویسه گردانی: SASAN
ساسان . (اِخ ) جد خاندان شاهنشاهی ساسانیان ، و پدر بابک و بابک پدر اردشیر نخستین پادشاه آن سلسله است . و لغت نویسان و مورخان اسلامی او را ساسان الاصغر نامیده اند در مقابل ساسان الاکبر که بنابروایات افسانه ای جد همین ساسان (ساسان چهارم به اصطلاح انجمن آرا) و فرزند بهمن بن اسفندیاراست ۞ . در ترجمه ٔ تاریخ طبری آمده : اصطخر را روستائی است نام وی طیروره ۞ ، و اردشیر از آن ده بود و ساسان جد اردشیر مردی مبارز، با هفتاد هشتاد سوار برآمدی ،و ملک نبود ولیکن بر این دیه ها و روستاها مهتر بود و آتشخانه ٔ اصطخر بدست وی بود، و مردی جلد بود، و اورا زنی بود رام بهشت ۞ نام از نسل بازرنجیان که ملوک فارس بودند. پس ساسان را پسری آمد او را بابک نام کرد، و این بابک چون از مادربیامد موی او دراز بود مادرش گفت این پسر را کاری بشاید بود. پس چون بزرگ شد ساسان بمرد و بابک هم بکارپدر ایستاد مهتری آن روستاها و نگاه داشتن آتشخانه و همه ٔ استخر. (ترجمه ٔ تاریخ طبری چ مشکور ص 81 و82). اندر تاریخ چنان است که پاپک پسر خود ساسان بود و اردشیر از وی بزاد. (مجمل التواریخ والقصص ص 32). درکارنامه آمده که ساسان پدر اردشیر و داماد بابک از نژاد بهمن بود ولی باگردان به صحراگردی می پرداخت و روایات در این باب مختلف است . (سبک شناسی ج 1 ص 11). ثعالبی از اردشیر پسر ساسان سخن میراند و نوشته ٔ او مطابق روایت ایرانی است که موافق تاریخ نیست زیرا ساسان داماد پاپک نبود بل پدر او بود، او نیز نژاد ساسان را به بهمن (اردشیر درازدست ) میرساند. (ایران باستان ج 3 ص 2565). پدر اردشیر را ساسان نام بود از نسل ساسان بن بهمن . پدر اردشیر شبانی بابک کردی . بابک درحق او خوابی دید ۞ از نژادش پرسید اظهار کرد. بابک او را معزز داشت و دختر داد، اردشیر متولد شد. (تاریخ گزیده چ عکسی اروپا ص 104). فردوسی در شاهنامه ساسان را چهارمین پسر ساسان بن دارای کیانی معرفی میکند که همه ساسان نام داشتند:
برین هم نشان تا چهارم پسر
همی نام ساسانش کردی پدر.
ساسان بنزد شبانان بابک رسید و ابتدا مزدور و بعدها سرشبان شد شبی بابک بخواب چنان دید:
که ساسان به پیل ژیان برنشست
یکی تیغ هندی گرفته بدست ...
چنین دید در خواب کآتش پرست
سه آتش ببردی فروزان بدست
چو آذرگشسب و چو خرداد و مهر
فروزان بکردار گردان سپهر
همه پیش ساسان فروزان بدی
به هر آتشی عودسوزان بدی .
بابک بزرگان و فرزانگان را انجمن کرد و خواب خویش باز گفت . خوابگزار پیش بینی کرد که ساسان یا پسرش پادشاه خواهد شد. بابک ساسان را بدرگاه خواند.
ز ساسان بپرسید و بنواختش
برخویش نزدیک بنشاختش .
و از گوهر و نژاد او بپرسید. ساسان چون بجان زینهار یافت .
به بابک چنین گفت از آن پس شبان
که من پور ساسانم ای پهلوان
نبیره جهاندار شاه اردشیر
که بهمنش خواند همی یادگیر
بابک وی را بنواخت و دختر خود بدوداد و اردشیر ثمره ٔ این پیوند بود. رجوع به شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 1923 تا1926 شود. روایت شبانی ساسان جد ساسانیان در شاهنامه یک بار نیز از زبان بهرام چوبین به خسرو پرویز بیان میشود:
بدوگفت بهرام کز راه داد
تو از تخم ساسانی ای بدنژاد
که ساسان شبان و شبان زاده بود
نه بابک شبانی بدوداده بود؟

(شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2701).


مشیرالدوله در کتاب ایران باستان آرد: چنانکه طبری گوید (ج 2 ص 56) ساسان موبد معبدی بود که در استخر برای ناهید (یکی از ایزدان مذهب زرتشت ) ساخته بودند و زن او رام بهشت را دختر یکی از پادشاهان بازرنگی میدانستند. این سلسله ٔ پادشاهان در استخر سلطنت داشت . پاپک پسر ساسان در شهر خیر در کنار دریاچه ٔ پختگان یا بختگان حکومت میکرد. او برای پسرش اردشیر منصب ارگبدی (دژبانی ) قلعه ٔ دارابگرد را گرفت و پادشاهی که این منصب به او داد گوزهر بازرنگی بود. بعدها پاپک گوزهر راکشت و از اردوان عنوان پادشاهی برای پسرش خواست و با وجود امتناع اردوان از اعطای آن ، شاپور بعد از فوت پدرش خود را پادشاه دانست و برادرش اردشیر را بتمکین از خود فراخواند ولی شاپور ناگهان درگذشت و اردشیرتاج پادشاهی بر سر نهاد. این است مفاد روایت طبری که با روایت کارنامه ٔ اردشیر پاپکان و فردوسی اختلاف کلی دارد. موافق این روایت نسب ساسان جد جد اردشیر به بهمن (اردشیر درازدست ) میرسد. یعنی جد جد او که نیزساسان نام داشت و پسر دارا معاصر اسکندر بود پس از کشته شدن دارا به هند رفت . در دوره ٔ اشکانیان ایران به دویست و چهل دولت کوچک تقسیم میشد و شاه اشکانی بر تمامی پادشاهان سلطنت داشت ، پاپک که پادشاه پارس بود خوابهائی حیرت آور دید و دانشمندان آن را چنین تعبیر کردند که چوپان او ساسان یا پسرش شاه خواهند شد. پس از آن پاپک ساسان را خواست و معلوم کرد که نسب اوبه بهمن (اردشیر درازدست ) میرسد و دختر خود را به او داد و از این پیوند اردشیر به دنیا آمد. پیداست که این روایت افسانه است و آن را از این جهت گفته اند که نسب ساسانیان را به هخامنشیان برسانند زیرا از انقراض سلسله ٔ هخامنشی تا زمان پاپک 555 سال گذشته بود و بنابر این ممکن نبود نسب ساسان در چهار یا پنج پشت به داریوش یا دارای داستانها برسد. ثانیاً اگر ساسان بهند رفت و اولاد او تا زمان اردوان در آنجا ماندندخیلی بعید است که ساسان معاصر پاپک ، پنج قرن و نیم پس از مهاجرت نیاکانش به هند، ایرانی مانده و بپارس بازگشته چوپان پاپک شده باشد و بالاخره با صرف نظر ازهمه ٔ این ایرادات ساسان پدر پاپک بود نه داماد او، و زن او رام بهشت را دختر گوزهر بازرنگی امیر استخر میدانستند نه دختر بابک ... باید دانست که پاپک پدر اردشیر یکی از اترپاتها (آذربانان ) بود که هم روحانی بودند و هم در پارس حکمرانی میکردند. و تا کنون از سی تن از اَتروپاتهای پارس مسکوکاتی بدست آمده است . (از ایران باستان ج 3 ص 2529 تا 2531). نام زن ساسان بطوری که از کتیبه ٔ کعبه ٔ زردشت برمی آید دینگ بود. (ایران در زمان ساسانیان کریستنسن چ 2 ص 106). و نیز رجوع به قاموس الاعلام ترکی و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 222 و تاریخ طبری چ لیدن ج 2 ص 813 و سبک شناسی ج 1 ص 134 و تاریخ سیستان ص 201 و ایران تألیف گیرشمن ترجمه ٔ دکتر معین صص 291 - 318 شود :
بابک ساسان کو و کو اردشیر
کوست نه بهرام نه نوشیروان .

ناصرخسرو (دیوان ص 317).


هستم ز نسل ساسان نزتخمه ٔتکین
هستم زصلب کسری نز دوده ٔ ینال .

مجدالدین همگر شیرازی .


- آل ساسان ؛ خاندان ساسانی . سلسله ٔ ساسانی . ساسانیان :
از آن چندان نعیم جاودانی
که ماند از آل سامان و آل ساسان .

رودکی .


رجوع به ساسانیان شود.
- ابوساسان ؛ کنیة کسری انوشروان ملک الفرس و هو اعجمی و قال بعضهم انما هو انوساسان بالنون . (تاج العروس ) (شرح قاموس ) :
هذا ابوساسان قد اشجاکم
ماذا لقیتم من ابی ساسان .

اوراق صولی .


۞
- بیت ساسان ؛ خاندان ساسانی .
- گوهر ساسان ؛ نژاد ساسانی :
خلق همه ز آب و خاک و آتش و بادند
وین ملک از آفتاب گوهر ساسان .

رودکی (از تاریخ سیستان ص 320).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
ساسان . (اِخ ) ابن ساسان (ساسان سوم ) به روایت فردوسی در شاهنامه ، فرزند ساسان بن بهمن بن اسفندیار است . فردوسی گوید: چون بهمن همای را ولی...
ساسان . (اِخ ) ابن فشافشاه بن جوهر شهریار فارس بن ساسان بن بهمن . مؤلف فارسنامه (ابن بلخی ) نام وی را در سلسله ٔ نسب بیست و پنجمین پادشاه...
ساس در اوستایی به این معنی هاست: 1ـ آوازه، شهرت. 2ـ دوستی، محبت، علاقه. 3ـ فرمانروایی، ریاست، حکومت، حاکمیت. و از ساس، ساسته sāsta ساخته شده با این مع...
آل ساسان . [ ل ِ ] (اِخ ) ساسانیان . بنی ساسان . نام سلسله ای از پادشاهان ایران پس از اشکانیان منسوب به اسم جدّ مؤسس این پادشاهی ، اردشیر ب...
ساسان سرا. [ س َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش ، واقع در4هزارگزی خاور رضوانده ، کنار راه آهن پونل به کپورچ...
پور ساسان . [ رِ ] (اِخ ) پسر ساسان بن ساسان و پدر اردشیر بابکان : ببابک چنین گفت از آن پس جوان که من پور ساسانم ای پهلوان .فردوسی .
ساسان کرد. [ ن ِ ک ُ ] (اِخ ) لقب ساسان بن بهمن است . (شرح مقامات حریری مطرزی چ سنگی 1273 ص 39 بنقل دکتر معین در حاشیه ٔ برهان ). رجوع ب...
ساسان آباد. (اِخ ) نام قدیمی سبزوار بزعم مؤلف تاریخ بیهق ، و آن منسوب به ساسان بن بهمن است . در تاریخ بیهق آمده : چون ساسان دید که پدر...
ساسان الاصغر. [ نُل ْ اَ غ َ ] (اِخ ) لقبی است که مورخان اسلامی به ساسان پدر بابک پدر اردشیر بابکان داده اند ساسان الاصغربن بابک بن مهرمس ...
ساسان قاریز. (اِخ ) معرب ساسان کاریز، دیهی در بیهق ، و آن را در قرن ششم ساسقاریز می نوشتند. و در این عصر نام یکی از کاریزهای مغیثه از تواب...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.