گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سال نویسه گردانی: SAL سال . (اِخ ) ۞ نهری است در روسیه که به رودخانه ٔ دن میپیوندد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۹۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه واژه معنی لا سال لا سال . (اِخ ) ۞ فردینان . یکی از مؤسسین سوسیالسیم آلمان . مولد برسلو. مقتول در جنگ تن بتن . (1825-1864 م .). لا سال لا سال . (اِخ ) ۞ سن ژان باپتیست دو. نام شانوان ریمس . مولد ریمس . وی مؤسس جمعیت برادران مکاتب مسیحی است . (1651-1719 م .). سال به سال به . [ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) یا سالبه . نامی است از نامهای مردان ایران . مانند روزبه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به حاشیه : سالبةبن ابراهیم ... سال بر سال بر. [ ب َ ] (ص مرکب ) درختی را گویند که یکسال بار آورد و یکسال نیاورد. (برهان ) (آنندراج ). در شعوری آمده است : سال بر، درختی است که یک... سال بین سال بین . (نف مرکب ) نوعی فال بین . (یادداشت بخط مؤلف ). سال خرد سال خرد. [ خ ُ ] (ص مرکب ) قلب خردسال . (آنندراج ) : گریان بیاد روی تو رفتم از این جهان چون طفل سال خرد که گریان بخواب شد. محمد قلی سلیم ... سال زده سال زده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب )در تداول عامه ، آفت دیده : محصول سالزده ؛ آسیب دیده . بچه سال بچه سال . [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) خردسال . دختر یا پسری که سنش کم باشد. زنی که هنوز بسیار جوان است . سال گشت سال گشت . [ گ َ ] (ن مف مرکب ) پیر سال خورده . (آنندراج ) سالدیده . پیر. (استینگاس ). سال ماه سال ماه . (اِ مرکب ) سالمه . سالگرد. رجوع به سالمه شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۰ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود