سالم
نویسه گردانی:
SALM
سالم . [ ل ِ ] (ع ص ) بی گزند و درست . (منتهی الارب ). درست . درواخ . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بی عیب . صحیح . بی علت . (ناظم الاطباء). || نزد پزشکان سالم بمعنی صحیح باشد. (التعریفات ). تندرست و سلامت . (ناظم الاطباء).
- امثال :
سبو همیشه از آب سالم در نمی آید .
کوزه همیشه از آب سالم در نمی آید .
|| (اِ) پوست میان بینی و چشم . (منتهی الارب ). نام پوستی که میان بینی و دو چشم است . (بحر الجواهر). || (ص ) (اصطلاح صرفی ) لفظی است که در برابر فاء و عین و لام آن حروف عله و همزه و تضعیف نباشد. این تعریفی است که نزد علماء فن برای سالم وضع و مشهور شده است . برخی دیگر بین سالم و صحیح فرق نهاده اند و گویند آن که در مقابل یکی از حروف فاء و عین و لام آن حرف عله نباشد سالم است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح علم نحو) کلمه ای است که در آخر آن حرف عله نباشد خواه فاء و عین آن متصل باشد یا نه و خواه آن حرف عله اصلی باشد یا زائد. پس «نصر» نزد علمای نحو و صرف سالم است و «رضی » نزد هر دو فرقه غیرسالم . امّا «باع » نزد صرفیان سالم نیست و نزد نحویان سالم است و «اسلنقی » نزد صرفیان سالم است و نزد نحویان غیر سالم . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || جمع سالم ؛ جمعی است که بناء اصلی مفرد آن در هم شکسته نباشد چون مسلمون و مسلمات برابرجمع مکسر. || و نزد عروضیان سالم بحری رانامند که زحاف در آن نباشد. چنانچه در لفظ بحر گذشت . (التعریفات ). صرفی باشد که با سلامت بود از ازاحیفی که بحشو تعلق دارد چون خین و کف و طی و تکل . (المعجم فی معاییر اشعار العجم ).
واژه های همانند
۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) اسمش میرزامحمدعلی از احفاد مرحوم خلیفه سلطان اسحاق . جوان مهربان صاحب هوشی است و ببعضی کمالات موصوف است و در جوانی...
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) اسمش عبدالغفار از مردم مدینة المؤمنین کاشان است . زیاده بر این ازحالش خبری معلوم نشد این رباعی از فکرهای او است :یک...
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) مکنی به ابوالعلاء کاتب هشام بن عبدالملک و او داماد عبدالحمید بودیکی از فصحاء بلغاء و از نقله است و بعض رسائل ارسطو را ...
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) مکنی به ابویونس . محدث است و عثمان بن عمر از او روایت کند.
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) شهری است به اندلس از توابع باروشه نهرها و درختان بسیار دارد. چون طارق اندلس را فتح کرد آن شهر را خراب یافت و در حکو...
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ۞ شهری است از ایالت هند (جمهوری مدرس ) دارای 59000 تن سکنه است . تجارت آن مهم و قابل اهمیت است .
سالم . [ل ِ ] (اِخ ) ۞ شهری است از ایالت متحده ٔ آمریکا (ماساچوست ) ۞ دارای 42000 تن سکنه است . بندری است در کنار آتلانتیک ، پایتخت ارگون...
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی امیة مولی عمربن عبیداﷲ. محدث است و از او مالک و ثوری و ابن عینیة روایت کنند. رجوع به ابوالنضر شود.
سالم .[ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی الجعد. از محدثان است . او از ابی الدردا و عبداﷲبن عبدالرحمن از او نقل حدیث کنند. وی در سال 110 هَ . ق . درگذشت . ...
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی حفصه تابعی و محدث است . رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 327 و به ابویونس در همین لغت نامه شود.