اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سایق

نویسه گردانی: SAYQ
سایق . [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به سائق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظریه توسط «کلارک هال» در سال 1933 ارائه شده و توسط «کنت اسپنس» (1966) تکمیل شد. بر اساس این نظریه، «اجرا» نتیجه برهم کنش «سائق» در «عادت» است. بسط...
حسین صایغ.[ ح ُ س َ ن ِ ی ِ ] (اِخ ) ابن علی بن یزیدبن داودبن یزید نیشابوری مکنی به ابوعلی . وی محدث و پرکار و صاحب مؤلفات بود در 277 هَ ...
صایغ هروی . [ ی ِ غ ِ هََ رَ ] (اِخ ) رجوع به محمودبن عمر جوهری ... شود.
علی صائغ. [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمدبن محمد حسینی عاملی جزینی مشهور به صائغ. فقیه و محدث . وی نزد شهید ثانی تحصیل کرد. و در یا...
علی صائغ. [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن عیسی صائغ رامهرمزی نحوی شاعر. مکنی به ابوالحسن . وی در نحو و لغت وادب دستی توانا داشت ، و استاد ابوهاشم...
علی صائغ. [ ع َ ی ِ ءِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سهل صائغ دینوری . مکنی به ابوالحسن . وی از بزرگان مشایخ تصوف در اواخر قرن سوم و نیمه ٔ اول قرن...
ابن صائغ. [ اِ ن ُ ءِ ] (اِخ ) رجوع به ابن باجه شود.
ابن صائغ. [ اِ ن ُ ءِ] (اِخ ) موفق الدین ابوالبقا یعیش بن علی بن یعیش بن ابوالسرایای اسدی . اصلاً موصلی و مولد او به حلب در 553هَ .ق . نحو و...
صائغ افریقی . [ ءِ غ ِ اِ ] (اِخ ) محدث است . سمعانی گوید: الصائغ الافریقی رجل معروف و قد روی . قاله ابن یونس .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.