اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ستوده

نویسه گردانی: STWDH
ستوده .[ س ُ دَ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ شیبانی ایل عرب . (از ایلات خمسه ٔ فارس ) (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ستوده . [ س ُ / س ِ دَ / دِ ] (ن مف ) مدح کرده شده یعنی کسی که او را مدح کنند و نیکویی او را بگویند. (برهان ) (آنندراج ). صفت کرده شده . به ...
ستوده شدن . [س ُ / س ِ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) توصیف گردیدن .
حمید: آنکه ستایش بی حد و مرز در خور اوست، و آن الله سبحانه و تعالی پروردگار عالمیان می باشد. ذاتی که سزاوار ستودن است.
ستوده بودن . [ س ُ / س ِ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) پسندیده بودن : ستوده بود نزد خرد و بزرگ اگر راد مردی نباشد سترگ . رودکی .و آب این ولایت [ ول...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.