گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سخر نویسه گردانی: SḴR سخر. [ س َ خ َ / س ُ خ َ/ س ُ خ ُ ] (ع مص ) فسوس کردن با کسی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). فسوس کردن و فسوس داشتن . (دهار). افسوس کردن . (تاج المصادر بیهقی ). فسوس . (دهار) : تا مر مرا تو غافل و ایمن نیافتی از مکر و غدر خویش گرفتی سخر مرا.ناصرخسرو. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی ام صخر ام صخر. [ اُم ْ م ِ ص َ ] (اِخ ) دختر شریک بن انس . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 251 شود. صخر جنی صخر جنی . [ ص َ رِ ج ِن ْ نی ] (اِخ ) رجوع به صخر شود. امل صخر امل صخر. [ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان خرمشهر با طول جغرافیایی 48 درجه و 44 دقیقه ، و عرض جغرافیایی 30 درجه و 47 دقیقه . (از فرهنگ آبادیه... صخر الجن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود