سخل
نویسه گردانی:
SḴL
سخل . [ س ُخ ْ خ َ ] (ع ص ، اِ) مردان ضعیف و فرومایگان . واحد ندارد. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). خالد گوید: یکی آن سُخْل است و آن هر چیز ناتمام بود. (اقرب الموارد). || چیزی که به جمیع وجوه کامل و تمام شده باشد. (منتهی الارب ). || خرمای دانه سخت ناشده در لغت اهل حجاز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
سخل . [ س َ ] (ع مص ) صاف و پاکیزه گردانیدن . (منتهی الارب ) ۞ . || گرفتن چیزی را بفریب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ام سخل . [ اُم ْ م ِ س ِ ] (اِخ ) کوهی است در بنی غاضره . (از معجم البلدان ).
سدی در زمان هخامنشیان در اقلید فارس