گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سدر نویسه گردانی: SDR سدر. [ س ِ دَ ] ۞ (ع اِ) از اسمای دریاست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی صدر کاتب صدر کاتب . [ ص َ رِ ت ِ ] (اِخ ) وی مردی آشفته روزگار بود و بیشتر خدمت اتراک می کرد و اگر لوندئی میسر می شد بیاد خط و شعر نمی افتاد و شراب چنان ... صدر هروی صدر هروی . [ ص َ رِ هََ رَ ] (اِخ ) رجوع به حیدربن محمد خوافی شود. صدر جهان صدر جهان . [ ص َ رِ ج َ ] (اِخ ) لقب اشخاص متعدد. رجوع به فهرست لباب الالباب و رجوع به صدرالدین احمد خالدی شود. صدر اعظم صدر اعظم . [ ص َ رِ اَ ظَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رئیس الوزرا. نخست وزیر. وزیر اعظم . || خواجه ٔ بزرگ . صدر نهار این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. صدر خجند این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. صدر خجندی صدر خجندی . [ ص َ رِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) رجوع به صدرالدین عبداللطیف بن محمد شود. صدر خجندی صدر خجندی . [ ص َ رِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) رجوع به صدرالدین محمدبن عبداللطیف شود. صدر خجندی صدر خجندی . [ ص َ رِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) رجوع به صدرالدین خجندی محمودبن عبداللطیف شود. طواف صدر طواف صدر. [ طَ ف ِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طواف بازگشتن از حج . (مهذب الاسماء) و آن را طواف وداع و طواف آخرالعهد نیز گویند، عبارت از ط... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود