اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سر

نویسه گردانی: SR
سر. [ س ُرر ] (ع اِ) آنچه بریده شود از ناف کودک . ج ،اَسِرَّة. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آنچه دایه ببرد از ناف . ج ، اسرة. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
کم سر. [ ک ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن است و 243 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
دژ لمبسر یا لمسر که در شمال شهر قزوین و در منطقه الموت در شمال شرقی شهر رازمیان واقع شده‌است و قدمت آن به دوران ساسانیان بازمی‌گردد و در دوره سلجوقیان...
از سر. به خاطر، به دلیل، برایِ، از روی، سر، بابت، از جهت حرف اضافه‌ی مرکب. به متن‌های زیر توجه کنید: ۱) طی یک روز و ظرف یک ساعت / نامه‌ای مختصر گذاشت ...
متعصب، تندخوی، تند مزاج، هوادار بی‌ منطق، کله خشک، ستیهنده
خیره سر و لجوج و نادان.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هواپیمای گلایدر
کله سر. [ ک َ ل َ / ل ِ س َ ] (اِخ ) از کوههای بلند پیشکوه است که بین دره ٔ رودخانه ٔ دیاله و آبدیز واقع است و رودخانه ٔ دیاله پس از عبور از ا...
کله سر. [ ک َ ل ِ س َ ] (اِخ ) دهی از بخش نمین است که در شهرستان اردبیل واقع است و 680 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کله سر. [ ک َ ل ِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیر است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 434 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۴۷ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.