سک
نویسه گردانی:
SK
سک . [ س ُ ] (اِ) چوبی نوک تیز. چوبی که بر سر آن آهنی سرتیز استوار کنندو ستور را بدان زجر کنند و رانند. (یادداشت مؤلف ).چوبی بمقدار وجبی که بر سر آن آهنی نوک تیز چون جوالدوزی استوار کنند و خربندگان بدان خر را رانند. (یادداشت مؤلف ). || نکبت و فلاکت . (برهان ). || مرکبی است و گویند عصاره ٔ آمله ، مقوی دل ،خوشبو. (الفاظ الادویه ). عصاره ٔ آمله . (از اختیارات بدیعی ) (برهان ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). سک اصلی از آمله است و بعضی از مازو کنند. گرم است بدرجه ٔ اول و خشک بدرجه ٔ دوم . درد عصب را سود دارد قابض است و زداینده . (ذخیره خوارزمشاهی ).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حب سک بینج . [ ح َب ْ ب ِ س َ ن َ ] (اِ مرکب ) قولنج و درد روده را نفع دهد و بواسیر و بادهای غلیظ را دفع کند و بول و حیض براند. صفت آن : صبر س...
ثک . [ ث َ ک ک ] (ع مص ) سیاحت کردن در زمین .
صک . [ ص َک ک ] (ع اِ) چک . ج ، اصک . صکوک . صکاک . (منتهی الارب ). نامه . قباله . (غیاث اللغات ) (زمخشری ). چک . (دهار).- لیلة صک ؛ شب برات ی...