اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سک

نویسه گردانی: SK
سک . [ س ِ ] (اِ) سرکه . (رشیدی ) (غیاث ) (الفاظ الادویه ). سرکه ، سکبا مرکب از اوست که آش سرکه باشد. (برهان ) :
چو با انگبین سک بوحدت نشست
بره کثرت خیل صفرا ببست .

ابوالعباس .


چرا بگذاشتی جام می و شیر
نهادی پیش خود جام سک و سیر.

(ویس و رامین ).


ز راه آگه نبودم همچو گمراه
چو کرم سک ز طعم شهد ناگاه .

(ویس و رامین ).


بهر سو سک ترش آرند و تیز
بریزند تازود گیرد گریز.

اسدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حب سک بینج . [ ح َب ْ ب ِ س َ ن َ ] (اِ مرکب ) قولنج و درد روده را نفع دهد و بواسیر و بادهای غلیظ را دفع کند و بول و حیض براند. صفت آن : صبر س...
ثک . [ ث َ ک ک ] (ع مص ) سیاحت کردن در زمین .
صک . [ ص َک ک ] (ع اِ) چک . ج ، اصک . صکوک . صکاک . (منتهی الارب ). نامه . قباله . (غیاث اللغات ) (زمخشری ). چک . (دهار).- لیلة صک ؛ شب برات ی...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.