سلیس . [ س َ ] (معرب ، اِ) لاتینی «سیلیس ، سیلیسیوم »
۞ . سیلیس
۞ . دزی «سلیس » را با تردیدی نقل و آنرا (نام گیاهی ) ترجمه کرده و نوعی از (عینون ) دانسته است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به معنی سلسیس است که سنگ پا باشد و آن نوعی از سنگ متخلخل است . (برهان ). رجوع به سیلیس شود. || (ص ) آشنا. مأنوس . || غیرمعلق . (ناظم الاطباء). || (ع ص ) روان و هموار. (غیاث ) (آنندراج ).
-
سلیس نویس ؛ واضح نویس . آنکه واضح و خوانا نویسد. (ناظم الاطباء).