اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سلیک

نویسه گردانی: SLYK
سلیک . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) ابن سلکه السلیک بن عمیربن یثربی سعدی تمیمی . از شعرای عهد جاهلیت بشمارمیرود. وی بسال 17 هَ . ق . بدست اسدبن مدرک خثعمی کشته شد. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 381). رجوع به البیان و التبین ج 2 ص 114 و عیوان الاخبار ج 1 ص 175 و 176 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
سلیک . [ س َ ] (اِ) مخفف بوسلیک است و آن نام مقامی است از جمله ٔ دوازده مقام که آن بزرگ ، بوسلیک ، حجاز، حسینی ، راست ، رهاوی ، زنگوله ، صفا...
سلیک . [ س َ ] (ع اِ) به معنی منسلک و چیزی که در چیزی کشیده شده باشد. (غیاث ).
سلیک . [ س ُ ل َ ] (ع اِ مصغر) رشته ٔ کوچک . (فرهنگ فارسی معین ).
سلیک با کسره «س» و تشدید «ل»؛ در زبان مازنی به توده ای گفته می شود که عمدتاً پس از خواب در گوشه چشم تشکیل می گردد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.