سمور. [ س َ ] (اِ) ۞ پستانداری از رده ٔ گوشتخواران ۞ که تیره ٔ خاصی بنام تیره ٔ سموریان را بوجود می آورد. این جانور دارای قدی کوچک و پاها...
سمور. [ س َم ْ مو ] (معرب ، اِ) معرب سَمور. رجوع به سمور شود.
سمور سیه . [ س َ رِ ی َه ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شب است که عربان لیل گویند.(برهان ) (آنندراج ). شب . (فرهنگ رشیدی ) : چو شنگرف س...
تیغه ٔ سمور. [ غ َ / غ ِ ی ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تیغه ٔ قندز. کنایه از وسط و بلندی سمور و قندز، نام دو جانور معروف . و به مجازبر پوستی...
گریبان سمور. [گ ِ ن ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوستین سمور که به هر دو جانب چپکن در ولایت و به هر دو طرف نیمه آستین در هند دوزند. (آ...
شنیده‌ایم که محمود غزنوى، شب دِى
شراب خورد و شبش جمله در سَمور گذشت
گداى گوشه نشینى لب تنور گرفت
لب تنور بر آن بینواى عور گذشت
على الصّباح بزد ن...
صمور. [ ص ُ ] (ع مص ) زفتی کردن . || بازداشتن . || منع کردن . || روان شدن آب از زمین نشیب در زمین برابر و هموار و قرار گرفتن در آن با ج...