سنده . [ س َ
/ س ِ دَ
/ دِ ] (اِ)
۞ فضله و غائط گنده ٔ آدمی . (برهان ). سرگین آدمی که سطبر و گنده و سخت باشد. (غیاث ) (از آنندراج ). فضله . سگاله . فضله و سگاله که به پاره های بزرگ و دراز باشد از انسان و سگ و مانند آن . گوه آنچه دراز و سخت بود از انسان و سگ و امثال آن . گوه که چون لوله ای آمده باشد
: الفاظ بسته اش ز زبان شکسته اش
مانند سنده کو گذر از ناودان کند.
کمال الدین اسماعیل (از آنندراج ).
|| حرامزده . سند. رجوع به سند شود.