اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سنده

نویسه گردانی: SNDH
سنده . [ س َ / س ِ دَ / دِ ] (اِ) ۞ فضله و غائط گنده ٔ آدمی . (برهان ). سرگین آدمی که سطبر و گنده و سخت باشد. (غیاث ) (از آنندراج ). فضله . سگاله . فضله و سگاله که به پاره های بزرگ و دراز باشد از انسان و سگ و مانند آن . گوه آنچه دراز و سخت بود از انسان و سگ و امثال آن . گوه که چون لوله ای آمده باشد :
الفاظ بسته اش ز زبان شکسته اش
مانند سنده کو گذر از ناودان کند.

کمال الدین اسماعیل (از آنندراج ).


|| حرامزده . سند. رجوع به سند شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
سنده . [ س َ دَ ] (اِ) سندان آهنگران . (برهان ).
گه*پشکل
سنده ها. [ ] (اِ) به هندی طباشیر است . (فهرست مخزن الادویه ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صندح . [ ص َ دَ ] (ع اِ) سنگ پهناور. (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.