صندح
نویسه گردانی:
ṢNDḤ
صندح . [ ص َ دَ ] (ع اِ) سنگ پهناور. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سنده . [ س َ دَ ] (اِ) سندان آهنگران . (برهان ).
سنده . [ س َ / س ِ دَ / دِ ] (اِ) ۞ فضله و غائط گنده ٔ آدمی . (برهان ). سرگین آدمی که سطبر و گنده و سخت باشد. (غیاث ) (از آنندراج ). فضله . سگ...
سنده ها. [ ] (اِ) به هندی طباشیر است . (فهرست مخزن الادویه ).