اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سنگ بست

نویسه گردانی: SNG BST
سنگ بست . [ س َ ب َ ] (ص مرکب ) محکم . (غیاث ) :
دو برج رزین زین دز سنگ بست
ز برج ملک دوردرهم شکست .

نظامی .


چو زد کوزه بر حوضه ٔ سنگ بست
سفالین بد آن کوزه حالی شکست .

نظامی .


در آن کوش از این خانه ٔ سنگ بست
که همسنگ این سنگی آری بدست .

نظامی .


|| ثابت . پابرجا :
در آن خطه بود آتشی سنگ بست
که خواندی خودی سوزش آتش پرست .

نظامی .


|| میوه که هنوز نارسیده باشد و اثر خامی در او ظاهر شود. (غیاث ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سنگ بست . [ س َ ب َ ] (ن مف مرکب ) برآورده ٔ با سنگ چنانکه دیواره ٔ چاهی یا کنار رودی . (یادداشت بخط مؤلف ) : و علل و مشرف و شحنه پدید کرده ...
سنگ بست . [ س َ ب َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه مشهد به کاریز میان چم آباد و حاجی آباد در سی و هشت هزار و هشتصد گزی مشهد. (یادداشت مؤلف ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.