اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سو

نویسه گردانی: SW
سو. (ترکی ، اِ) بترکی آب را گویند. (برهان ) (جهانگیری ). در ترکی به معنی آب و شراب . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
تن گرچه سو و اکمک از ایشان طلب کند
کی مهر شه به آتسز و بغرا برافکند.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
سنگ سو. [ س َ ] (اِ مرکب ) ۞ مسن . سان . فسان . حجرالمسن . سنگی که با آن چاقو و کارد تیز کنند. (یادداشت بخط مؤلف ). سنگ ساب .
هشت سو. [ هََ ] (ص مرکب ) هر آنچه دارای هشت گوشه باشد. (ناظم الاطباء).
پنج سو. [ پ َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح هندسه ) مخمس . پنج ضلعی . پنج پهلو. پنج بر.
حسن سو. [ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کسبایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد در 25هزارگزی باختر بجنورد و 7هزارگزی جنوب شوسه ٔ بجنوردبه مراوه...
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) از شمال کرمانشاه به جنوب آن جاری است ، و از شمال شرقی میگذرد. شعبه ای از آن از صحنه میگذرد. (جغرافیای س...
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) رودی است در استرآباد. رود استرآباد شعبه ای است از آن . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 305 و 306 و 308).
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) (رود...) یا زرینه رود. از الوند سرچشمه میگیرد. کوه الوندمرکب از توده هایی است که بین آنها دره هائی واقع شده و در هر ...
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان راه جرد بخش دستجرد شهرستان قم واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری دستجرد و 2 هزارگزی جنوب شوسه ٔ اراک به...
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 14 هزارگزی باختر شوسه ٔ بروجرد. موقع جغرافیایی آن جلگه و مع...
قره سو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کبودگنبد بخش کلات شهرستان دره گز واقع در 12 هزارگزی جنوب خاوری کبودگنبد. موقع جغرافیایی آن کوهستانی ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.