اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سو

نویسه گردانی: SW
سو. (ترکی ، اِ) بترکی آب را گویند. (برهان ) (جهانگیری ). در ترکی به معنی آب و شراب . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) :
تن گرچه سو و اکمک از ایشان طلب کند
کی مهر شه به آتسز و بغرا برافکند.

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ارت خشت سو. [ اَ ت َ ش َ ] (اِخ ) ۞ نام اردشیر(اول ) هخامنشی بزبان عیلامی . (ایران باستان ص 907).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
پاوین سو بوآ. [ وی ی ُ ] (اِخ ) ۞ کمون ولایت سِن از ناحیه ٔ سَن دُنی دارای 14334 تن سکنه .
صو. [ ص َوو ] (ع ص ) فارغ . خالی . (منتهی الارب ).
صاری صو. (اِخ ) نهری است که از جانب یمین به گرگان رود پیوندد. (سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 91).
موصلان صو. [ م َ ص ِ ] (اِخ ) جزیره و زمین واقع در میان عراق و جزیره را گویند. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). به صیغه ٔ تثنیه شهر موصل و ز...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.