سهره
نویسه گردانی:
SHRH
سهره . [ س ِ رَ / رِ ] (اِ) مأخوذ از هندی تاجی از مروارید زرکش و گل دار که در روزعروسی بر سر داماد و عروس گذارند. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
پرنده ای خوش آواز به اندازه گنجشک با منقار کوتاه و مخروطی و پرهای زرد آمیخته به سبز
صهرة. [ ص ِ رَ ] (ع اِ) مادرزن و به فارسی خش است . (منتهی الارب ).
سحرة. [س َ ح َ رَ ] (ع اِ) ج ِ ساحر. (از غیاث ) : گر همی فرعون قومی سحره پیش آردرسن و رشته ٔ جنبنده بمار انگارد. منوچهری .باله و باله و باله...
سحرة. [ س ُ رَ ] (ع اِ) اولین سحر که صبح کاذب باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). سحر بازپسین از صبح . (مهذب الاسماء). سحر اعلی یعنی اول سحر. ...
صحرة. [ ص َ رَ ] (ع ص ) گویند: لقیته صحرة بحرة، بالفتح بلاتنوین ؛ یعنی دیدم او را گشاده بی حجاب و پرده و کذا صحرة بحرة بالتنوین . (منتهی الا...
صحرة. [ ص ُ رَ ] (ع اِ) زمین هموار نرم میان سنگستان . ج ، صُحَر. (منتهی الارب ). صحراء. (مهذب الاسماء). || سرخی سپیدی آمیخته . (منتهی الارب ...
صحرة. [ ص ُ رَ ] (اِخ ) زمینی است غربی وادی صفراء. (منتهی الارب ).