اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سهل

نویسه گردانی: SHL
سهل .[ س َ / س َ هَِ ] (ع ص ) نرم از هر چیزی : رجل سهل الخلق ؛ مرد نرم خوی . (منتهی الارب ). مرد نیک خوی . (دهار).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
ثهل . [ ث َ هََ ] (ع مص )گسترده شدن چیزی بر روی زمین . منبسط شدن بر زمین .
صهل . [ ص َ ] (ع اِمص ) تیزی آواز و سختی آن با گرفتگی گلو. || گلوگرفتگی . (منتهی الارب ).
صهل . [ ص َ هََ ] (ع اِمص ) تیزی آواز با گرفتگی گلو. || (اِ) آواز سخت . (منتهی الارب ).
سحل . [ س ُ ح ُ ] (ع اِ) رجوع به سَحْل شود.
سحل . [ س َ ] (ع اِ) جامه ٔ از ریسمان یک تاه بافته ، ضد مبرم که دو تاه بافته باشد. (منتهی الارب ). جامه ای که (تار) آن محکم رشته نشده ب...
سحل . [ س َ ] (ع مص ) یک تاه بافتن . (منتهی الارب ). یک توه تافتن . (تاج المصادر بیهقی ). یک توه تافتن رسن . (المصادرزوزنی ) (از اقرب الموا...
صحل . [ ص َ ح َ ] (ع مص ) گلوگرفته شدن آواز کسی یا گران و گرفته و درشت گردیدن یا شکسته شدن یا گرفتگی . (از منتهی الارب ). گران آواز شدن . ...
صحل . [ ص َ ح ِ ] (ع ص ) مرد گلوگرفته آواز. (منتهی الارب ). گران آواز. (مهذب الاسماء).
صحل . [ ص َ ] (ع اِمص ) گلوگرفتگی یا سختگی سینه . شکستگی آواز. نارسائی آواز. (منتهی الارب ).
ذنب سحل . [ ذَ ن َ ب ُ س َ] (اِخ ) یوم ذنب سحل ، نام یکی از جنگهای عرب است .
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.