اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سهیل

نویسه گردانی: SHYL
سهیل . [ س ُ هََ ] (اِخ ) ستاره ای است که در طلوع آن فواکه رسیده شوند و گرما به آخر رسد.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ستاره ای است روشن در جانب جنوب ، اهل یمن اول بینند آنرا. (مهذب الاسماء). ستاره ای است روشن . (دهار). ستاره ای است معروف . (آنندراج ) (غیاث ). اگست . پرک . (ناظم الاطباء) :
ز سر تا بپایش گلست و سمن
بسرو سهی بر سهیل یمن .

فردوسی .


تا بتابش نبود نجم سها همچو سهیل
تا بخوبی نبود هیچ ستاره چو قمر.

فرخی .


از روی چرخ چنبری رخشان سهیل و مشتری
چون بر پرند و ششتری پاشیده دینار و درم .

لامعی .


رخشنده تر از سهیل و خورشید
بوینده تر از عبیر و عنبر.

ناصرخسرو.


طلایه بر سپه روز کرد لشکر شب
ز راست فرقد و شعری ز چپ سهیل یمن .

مسعودسعد.


در دیار تو نتابد آسمان هرگز سهیل
گر همی بایدسهیلت قصد کن سوی یمن .

سنائی .


چو شنگرف گون شد ز خورشید عالم
سماک و سهیل و سها گشت غارب .

حسن متکلم .


گر مرا دشمن شدند این قوم معذورند از آنک
من سهیلم کآمدم بر موت اولادالزنا.

خاقانی .


چون سهیل جمال بهرامی
از ادیم یمن ستد خامی .

نظامی .


نور ادیمت ز سهیل دل است
صورت و جان هر دو طفیل دل است .

نظامی .


ز باریدن برف وباران و سیل
بلرزش درافتاد همچون سهیل .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
سهیل . [ س ُ هََ ] (اِخ ) ابن عمروبن عبدشمس از بنی عامر ازلوی . خطیب قریش و یکی از بزرگان دوره ٔ جاهلیت بود. در جنگ بدر اسیر شد و اسلام آورد....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ام سهیل . [ اُم ْ م ِ س ُ هََ ] (ع اِ مرکب ) چرز (چکاوک ). (یادداشت مؤلف ) ۞ .
پای سهیل . [ ی ِ س ُ هََ ] (اِ مرکب ) صراحی بصورت پای شخصی سهیل نام و بعضی گفته اند که هر سه نوع پیاله [ یعنی پای ترسا و پای پیل و پای...
جبل سهیل . [ ج َ ب َ ل ِ س ُ هََ ] (اِخ ) نام کوهی است به اسپانیا. و ستاره ٔ سهیل در اسپانیا دیده نشود جز بر این کوه . رجوع به الحلل السندس...
سهیل بیگی . [ س ُ هَِ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. آب آن از رود بلارود و دوچاه . محصول آنجا غلات ، لبنیا...
اختا سهیل . [ اُ س ُ هََ ] (اِخ ) خواهران سُهیل . دو خواهران . شعری العبور و شعری الغمیصا. شعرای یمانی و شعرای شامی . شِعرَیان .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
وادی سهیل . [ س ُ هََ ] (اِخ ) موضعی است از ناحیه مالقه در اندلس که در آن چندین دهکده وجود دارد. عبدالرحمن السهیلی مصنف شرح السیرة المسم...
فرح آباد سهیل . [ف َ رَ س ُ هَِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔشهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.