سهیل
نویسه گردانی:
SHYL
سهیل . [ س ُ هََ ] (اِخ ) ابن عمروبن عبدشمس از بنی عامر ازلوی . خطیب قریش و یکی از بزرگان دوره ٔ جاهلیت بود. در جنگ بدر اسیر شد و اسلام آورد. نخست بمکه سپس بمدینه سکونت اختیار کرد. وی بسال 18 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 397).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
سهیل . [ س ُ هََ ] (اِخ ) ستاره ای است که در طلوع آن فواکه رسیده شوند و گرما به آخر رسد.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ستاره ای است روشن د...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این نام در فرهنگ عربی - فارسی لاروس و نیز اقرب الموارد بی این که معنی واژه را نوشته باشند، آمده که نام ستاره ای است. در فرهنگ های کهن عربی العین (قرن ...
ام سهیل . [ اُم ْ م ِ س ُ هََ ] (ع اِ مرکب ) چرز (چکاوک ). (یادداشت مؤلف ) ۞ .
پای سهیل . [ ی ِ س ُ هََ ] (اِ مرکب ) صراحی بصورت پای شخصی سهیل نام و بعضی گفته اند که هر سه نوع پیاله [ یعنی پای ترسا و پای پیل و پای...
جبل سهیل . [ ج َ ب َ ل ِ س ُ هََ ] (اِخ ) نام کوهی است به اسپانیا. و ستاره ٔ سهیل در اسپانیا دیده نشود جز بر این کوه . رجوع به الحلل السندس...
سهیل بیگی . [ س ُ هَِ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد. آب آن از رود بلارود و دوچاه . محصول آنجا غلات ، لبنیا...
اختا سهیل . [ اُ س ُ هََ ] (اِخ ) خواهران سُهیل . دو خواهران . شعری العبور و شعری الغمیصا. شعرای یمانی و شعرای شامی . شِعرَیان .
وادی سهیل . [ س ُ هََ ] (اِخ ) موضعی است از ناحیه مالقه در اندلس که در آن چندین دهکده وجود دارد. عبدالرحمن السهیلی مصنف شرح السیرة المسم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.