اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیقة

نویسه گردانی: SYQ
سیقة. [ س َی ْ ی ِ ق َ ] (ع اِ) ستور که دشمن آنرا به غارت رانده باشد. (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ستور و جزو آن که در پس آن صائد پنهان شود جهت قدرت یافتن بر صید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
صیقة. [ ق َ ] (ع اِ) اخص است از صیق . غبار بالارفته . (منتهی الارب ). رجوع به صیق شود.
صیغة. [ غ َ ] (ع اِ)خلقت . (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). نوع . (اقرب الموارد). || طور. طریقت . ریخت . شکل . || هیأتی است که حاصل شود کلم...
صیغة. [ ص َی ْ ی ِ غ َ ] (ع اِ) اشکنه . (منتهی الارب ).
صیغه . [ غ َ /غ ِ ] (از ع اِ) متعه . در تداول عوام ، و عرف فقها، زنی است که او را به عقد انقطاع گیرند برای مدتی کوتاه یا دراز و محدود نه د...
صیغه رو. [ غ َ / غ ِ رَ / رُو ] (نف مرکب ) زنی که خود را بعقد انقطاع مردان درآورد. متعه . زنی که به صیغه ٔ مردان درآید. آنکه صیغه شدن را پ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صیغه ساز. [ غ َ / غ ِ ] (نف مرکب ) آنکه صیغه سازد. آنکه کلمه را مطابق قواعد علم صرف و دستور زبان بصورتهای گوناگون درآورد تا معانی مختلف د...
صیغه روی . [ غ َ / غ ِ رَ ] (حامص مرکب ) عمل صیغه رو. رجوع به صیغه رو و صیغه شود.
صیغه سازی . [ غ َ / غ ِ ] (حامص مرکب ) عمل صیغه ساز. بیان کردن اصل کلمه و چگونگی گرفتن صورت دوم از آن : ضرب در اصل الضرب بود مصدر بود خواس...
صیغه شدن . [ غ َ / غ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بعقد انقطاع درآمدن . بزنی درآمدن مردی را برای مدتی معین . مقابل عقدی شدن . رجوع به صیغه شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.