سین
نویسه گردانی:
SYN
سین . (اِ) آهوی کوچک . (دزی ج 1 ص 714). || کسی که تنحنح بسیار کند. (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء). || نام حرف پانزدهم از حروف الفبای ابجدی . (ناظم الاطباء). حرفی است معروف از حروف تهجی . (برهان ). || سیمیا و کیمیا. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اشاره بعلم سیمیا به اصطلاح ارباب صنعت . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به حرف «س » شود.
واژه های همانند
۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ثین . (ع اِ) مستخرج مروارید از دریا. || مثقب مروارید.
ثین . (اِخ ) ۞ نام یکی از خاندانهای بزرگ چین . (ایران باستان ج 3 ص 2255).
صین . (اِخ ) چین : و ملوک جهان را چنان مسخر گردانید که از روم و صین و هند خراج بدو میفرستادند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). رجوع به چین شود.
صین . (اِخ ) (نخله ٔ پست ) دشت صین همان دشت بنی اسرائیل و دشت جعفر است (سفر اعداد 13:21 و 34:3) که بر حدود اراضی یهودا و در غربی بلاد ادوم و...
صین . (اِخ ) موضعی است به کوفه . (معجم البلدان ).
صین . (اِخ ) موضعی است قرب اسکندریه .
صین الصین . [ نُص ْ صی ] (اِخ ) قسمت خارجی صین (چین ) است . (نخبةالدهر دمشقی ص 265). چین ماچین . (مفردات ابن بیطار ج 1 ص 131). رجوع به چین ...