شاکر
نویسه گردانی:
ŠAKR
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) ابن مغامس بن محفوظبن صالح شقیر. داستان نویس و متولد بسال 1266 و متوفی در سال 1314 هَ . ق . وی در لبنان بدنیا آمد و نگارش فصلهای بسیاری از دائرة المعارف بستانی بعهده ٔ او بوده . مجله ٔ «کنانة» را در مصر انتشار داده است . نیز او راست : لسان غصن لبنان در نقد اغلاط نویسندگان و اسالیب العرب فی صناعة الانشاء و مصباح الافکار و ترجمه ٔ آثار الامم از فرانسه بعربی . (از اعلام زرکلی چ 1 ج 2 ص 403).
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
شاکر. [ ک ِ ] (ع ص ) سپاس دارنده . سپاسگزار. شکرکننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (برهان قاطع) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). سپاسدار. (ده...
شاکر. [ک ِ ] (معرب ، ص ) معرب چاکر. (آنندراج ) (منتهی الارب ).بمعنی شاکار است که بیگار و کار فرمودن بی مزد باشد.(برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم ...
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) بطنی است از بنی راشدبن عقبةبن مجربة از: حرام بن جذام از: قحطان . و معروفند که بشواکر عقبه و در جوف واقع در شرقی مصر سکو...
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) بطنی است از قبیله ٔ بنی زهیر و از القاب جذام از قحطان باشند و این قبیله با قبیله ٔ شواکر عقبه فرق دارد. (از معجم قبائل ...
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) بطنی است از قبیله ٔ بنی کلاب که در فیوم مصر سکونت دارند. (از معجم قبایل العرب از تاریخ فیوم ص 13).
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) بطنی است از قبیله ٔ مسعود از اعقاب صلته ، که وابسته به شمر طوقه باشند و آن جزو قبایل شَمَّر نجد بوده اند که قسمتی از ای...
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) قبیله ای است به یمن از همدان و ایشان از اولاد شاکربن مالک اند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) مخلافی در روستائی است در یمن شرقی صنعاء. (معجم البلدان ).
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) ابن حامدبن حسن بن احمدبن محمود، مکنی به ابن شاکر از فقهای زیدیان در یمن بود و بسال 1173 هَ . ق . درگذشت و آثاری در ف...
شاکر. [ ک ِ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن مالک الحاشدی الهمدانی . جدی است جاهلی یمنی از بکیل قحطان و دودمان وی را شاکریون گویند و بنودهمةبن شاکر ...