شانی
نویسه گردانی:
ŠANY
شانی . (اِخ ) محمد عطأاﷲبن محمدصادق رومی حنفی معروف به شانی زاده . در انواع علوم دست داشت و وقایع عثمانی را به تحریر درآورد. از اوست : اصول الحساب . اصول الهندسه . قانون الجراحین . مرآة الابدان فی تشریح اعضاء الانسان و معیار الاطباء در پزشکی . و در سال 1242هَ . ق . درگذشت . (از معجم المؤلفین ج 10 ص 294).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شانی . (اِ) مخفف شیانی . (فرهنگ رشیدی ). زر و درم ده هفت را گویند. و آن در قدیم رایج بوده است . (برهان قاطع). درم ده هفت باشدو آن را شیانی...
شانی . (حامص ) عمل شاندن . رجوع به شاندن شود.- گربه شانی ؛ گربه رقصانی . رجوع به گربه شانی شود.
شانی . (اِ) نوعی کشتی دیرینه است که با بادبان و هم پارو حرکت میکرده است . (از دزی ج 1 ص 717). شانی ۞ . شینی محتملاً مصحف و یا تحریری ...
شانی . (ص نسبی ) منسوب به شان است که صورتی از شأن باشد بمعنی مرتبه و قدر. (فرهنگ نظام ).
شانی . (از ع ، ص ) بمعنی دشمن . (غیاث اللغات ). مأخوذ از تازی است . رجوع به شانی ٔ شود.
شانی . (اِخ ) محمد صادق بن مصطفی بن احمددده رومی حنفی معروف به شانی زاده . از قضات است . از اوست : بدائع الصکوک . در سال 1233 هَ . ق . درگذشت...
شانی ٔ. [ ن ِءْ ] (ع ص ) بغض کننده و برخی گویند بغض آمیخته با دشمنی و کج خلقی باشد. (از اقرب الموارد). بغض دارنده در حق کسی . (فرهنگ نظام )...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گربه شانی . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) فریفتگی . مکاری : و آن را به حیلت بلا بندی توان کرد و گربه شانی توان به میان آورد. (کلیله و دم...
شانی تکلو. [ ی ِ ت َ ک َل ْ لو ] (اِخ ) از طایفه ٔ تکلو است . شاعری خوش طبع و در تقلید بابافغانی موفق شده و دیوانی به اتمام رسانیده است . مداح...