اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شاور

نویسه گردانی: ŠAWR
شاور. [ وو ] (اِخ ) فرزند فضل بن محمد ملقب به ابوالاسوار.یکی از وزیران الب ارسلان سلجوقی است و از طرف الب ارسلان حکومت ارمینیه را در سال 457 هَ . ق . بدست آورد و در سال 459 هَ . ق . درگذشت . (از زامباور ص 282).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
شاور. [ وو ] (اِ مرکب ) صورت دیگری از کلمه ٔ شاپور است . (از فرهنگ جهانگیری ).
شاور. [ وو ] (اِخ ) ندیم ومصاحب خسرو پرویز، آنکه رابط میان خسرو و شیرین در عشق بوده است . (فرهنگ شعوری ج 2 ص 121) : برفتن هم رکاب شاه شا...
شاور. [ وو ] (اِخ ) ابن مجیربن نزار، ملقب به ابوشجاع . وی در عهد خلافت العاضد لدین اﷲ فاطمی در مصردو نوبت بمقام وزارت رسید نخست در سال 55...
شاور. [ وو ] (اِخ ) رودی است در خوزستان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شاوور شود.
شاور. [ وَ ] (اِخ ) نام کوهی است واقع در قسمت جنوبی ایالت استراباد و در مسیر علیای رودخانه ٔ نکا و درحدود سه فرسخی شمال غربی بسطام . (از سف...
شاوور. (اِخ ) صورتی از کلمه ٔ شاپور. شاور. || ندیم خسروپرویز. آنکه میان خسرو و شیرین رابط بودو شاوور مردی سیاح و نقاش و حیله ور بود که شیری...
شاوور. (اِخ ) صورتی از کلمه ٔ شاپور و به معنی شاپور است . و او پادشاهی بود از آل اشک بن یافث . (از برهان قاطع). به معنی شاپور، یعنی : شاهزاده ،...
شاوور. (اِخ ) شاپور. شاور. شطیط. رودی بخوزستان که بر آن سدی بسته شد و 21 هزار هکتار زمین بایر را به پنبه کاری و غرس نیشکر مخصوص داشتند. (از ...
شعور. [ ش َ ] (ع اِ) ۞ نوعی ماهی . (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ). || (اِخ ) اسب نجیبی از آن حبطات بود. (از اقرب الموارد). نام اسب ...
شعور. [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَعْر. (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ج ِ شَعَر. (ناظم الاطباء). رجوع به شَعْر و شَعَر شود. || (اِ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.