اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شباة

نویسه گردانی: ŠBA
شباة. [ ش َ ] (ع اِ) عقرب تازه متولدشده یا عقربی است زرد. (اقرب الموارد). کژدم زردرنگ . (منتهی الارب ). || نیش کژدم . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || تیزی هر چیزی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): شباةالرمح ؛ سرنیزه . (دهار). || هر دو جانب سر کفش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، شَبا و شَبَوات . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد سفیه و احمق . (از اقرب الموارد). || اسب نرم عنان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || اسب که بر پای ایستد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
شباح . [ ش َب ْ با ] (اِخ ) وادیی است به اجاء. (منتهی الارب ).
شباه . [ ش َب ْ با ] (ع ص ) برنج گر.(دهار) (مهذب الاسماء). ج ، شباهون . (مهذب الاسماء).
شباه . [ ش َ ] (ع اِ) دانه ای است مانند تخم اسپندان . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). دانه ای است مانند حب رشاد. (اقرب الموارد).
شبعة. [ ش ُ ع َ ] (ع اِ) مقدار یک سیری از طعام . (از منتهی الارب ). یکی شبع. به مقدار سیرکننده از طعام .(از اقرب الموارد): اشتهی شبعة من الط...
شبعة. [ ش َ ب ِ ع َ ] (ع ص ) شبعانة. (از اقرب الموارد). رجوع به شبعانة شود.
شبأه . [ ش َ اَ ] (ع اِ) پره ٔ قفل . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جزوی از قفل را گویند که قفل را بدان محکم سازند. (فرهنگ جهانگیری ). ر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.