گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شبر نویسه گردانی: ŠBR شبر. [ ش َ ب َ ] (ع مص ) تکبر کردن . (از اقرب الموارد). شبر شبراً؛ فیرید ۞ و تکبر کرد. (منتهی الارب ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی شبر شبر. [ ش َ ] (ع مص ) پیمودن جامه به وجب . (از قاموس ). به دست پیمودن جامه . (منتهی الارب ). مأخوذ از شِبر به معنی وجب است همانطور که ذرع... شبر شبر. [ ش َ ] (ع اِ) حق نکاح از قبیل مهر. (شرح قاموس ). حق نکاح و دست پیمان . (منتهی الارب ). حق نکاح . (لسان العرب ). مهر. (از اقرب الموارد... شبر شبر. [ ش َ ب َ ] (اِ) شعله ٔ آتش را گویند. (برهان ). شبر شبر. [ ش ِ ] (اِخ ) نام شمربن ذی الجوشن است لعنةاﷲ علیه . (برهان ). مصحف شمر است . شبر شبر. [ ش َ ب َ ] (ع اِ) به سکون «با» مصدر است و با حرکت «باء» اسم است و بعضی برآنند که شَبر و شَبَر به یک معنی اند چون : قَدر و قَدَر. (از ... شبر شبر. [ ش ِ ] (ع اِ) وجب . بدست . مابین أعلای ابهام و أعلای خنصر. اسم مذکر است . ج ، أشبار. (شرح قاموس ). یک بدست و آن مابین سر ابهام و ... شبر شبر. [ ش َب ْ ب َ ] (اِخ ) مؤلف تاج العروس نویسد: شبر بر وزن بَقَّم و شبیر بر وزن قُمَیر یا قَمیر و مشبر بر وزن مُحَدِّث نام پسران هارون نب... شبر شبر. [ ش ُ ب َ ] (معرب ، اِ) لاتینی آن سوبر ۞ . به معنی چوب پنبه است . (از دزی ج 1 ص 719). شبر شبر. [ ش َ ب َ ] (ع مص ) دست و پا تکان دادن هنگام سخن گفتن . (از دزی ج 1 ص 719). شبر شبر. [ ش َ ب َ ] (ع اِ) نزدابریشم بافان به معنی تیغه ٔ مربعشکل کوچکی است سوراخ سوراخ و از آن سوراخها نخها میگذرد و با آن نوار پهنی را می با... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود