شص
نویسه گردانی:
ŠṢ
شص . [ ش َص ص ] (معرب ، اِ) قلاب ماهیگیری و شست ماهی . ج ، شُصوص . (ناظم الاطباء). شست ماهی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). (معرب شست ). آهن کج که بدان ماهی گیرند. دام . دام ماهی .(یادداشت مؤلف ). دام ماهیگیری . (حبیش تفلیسی ). دام ماهی . ج ، شصوص . (مهذب الاسماء) : و مع الواثق قصبة فیها شص و قد القاها فی دجلة لیصید بها السمک . (عیون الانباء ج 1 ص 177). || دزدی که هرچه بیند ببرد. ج ، شصوص . (مهذب الاسماء). دزد شوخ و چالاک . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شص . [ ش َص ص / ش ِص ص ] (معرب ، اِ) شست ماهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ابن درید گفته که عربی خالص نیست ...
شص . [ ش َص ص ] (ع مص ) بازداشتن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
شث . [ ش َث ث ] (ع اِ) گیاهی است خوشبوی و تلخ مزه که دباغت کنند به وی . (منتهی الارب ). درختی چون درخت کوچک سیب خوشبوی و تلخ مزه که ...
شث . [ ش َ ] (اِخ ) جایگاهی است در حجاز. (از معجم البلدان ).
شس . [ ش ُس س ] (ع اِ) زمین سخت و درشت که به یک سنگ ماند. ج ، شِساس ، شُسوس ، شَسیس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ال...