اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شعری

نویسه گردانی: ŠʽRY
شعری . [ ش َ ع َ ری ی ] (ع اِ) چوزه ٔ مرغ مردارخوار. ج ، شَعَریّات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
شاری . (اِخ ) احمدبن محمد السکنی ، حاکم گرگان در زمان المعتز باﷲ خلیفه ٔ عباسی . (مازندران و استراباد رابینو، ترجمه ٔ وحید مازندرانی ص 184).
شاری . (اِخ ) حمزةبن عبداﷲ و او عالم بود و تازی دانست ، شعراء او تازی گفتند و سپاه او بیشتر همه از عرب بودند و تازیان بودند و گردیز او کرد. رج...
شاری . (اِخ ) مساوربن عبدالحمیدبن مساورالشاری البجلی الموصلی که درسنه ٔ 252 در موصل و جزیره خروج کرد. (مجمل التواریخ و القصص چ ملک الشعرا...
حبیب شاری . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) سجستانی . سابقاً خارجی بود و بعد شیعه شد. رجوع به حبیب سجستانی شود.
شارکالی شاری . (اِخ ) نام پادشاه آکاد و نوه ٔ نارام سین (2711 - 2688 ق . م .) است . در یکی از سالنامه های او اشاره به لشکرکشی برای دفع گوتیا...
معروف به حمزة بن عبدالله خارجی (متوفا به ۲۱۳ق)، بزرگ‌ترین امیر خوارج است. او در سال ۱۸۱ق بر هارون‌الرشید شورید و بر سیستان و کرمان و خراسان مسلط شد؛ و...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.