اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شقوق

نویسه گردانی: ŠQWQ
شقوق . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَق ّ. گویند: بید فلان شقوق و برجله شقوق ؛ یعنی در دست و پای فلان ترکها میباشد، لاتقل شقاق . (ناظم الاطباء). ج ِ شق ، به معنی کفتگی و شکاف . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شکاف دست و پای مردم . (مهذب الاسماء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
شقوق . [ ش ُ ] (ع مص ) دندان شتر برآمدن . (تاج المصادر بیهقی ). دندان شتر برآمدن ، آن لغتی است از شقاء. || دندان بچه برآمدن . || برآمدن ...
شقوق . [ ش ُ ] (اِخ ) از آبهای ضبة است در سرزمین یمامه . (از معجم البلدان ) : بر سر چاه شقوق از تشنگان صف صف چنانک پیش یوسف گرسنه چشمان کنع...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چاه شقوق . [هَِ ش َ ] (اِخ ) چاهی در راه مکه . (آنندراج ). محلی در راه مکه . نام چاهی از چاههای راه مکه : بر سر چاه شقوق از تشنگان صف صف...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.