گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شلک نویسه گردانی: ŠLK شلک .[ ش ِل ْ ل َ ] (اِ) آواز چند بندوق که یکبارگی سر دهند و این ترکی است . (آنندراج ) (از غیاث ) : شلک رعد شد و برق در آتش بازی ۞ است سایه با آن نسق و ساقی بستان ۞ ابر است .زکی ندیم (از آنندراج ).رجوع به شلیک شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی شلک شلک . [ ش َ ] (اِ) زلو. علق . (ناظم الاطباء). زالو. (یادداشت مؤلف ). زالو را گویند که از عضو خون بمکد. (آنندراج ) (انجمن آرا) (از برهان ). شلوک . ... شلک شلک . [ ش ِ ] (اِ)گل سیاه تیره چسبنده که چون پای در آن بند شود بدشواری برآید. (از فرهنگ اوبهی ) (ناظم الاطباء) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری... شلک شلک . [ ش َ ل َ ] (اِ) درخت جوان . || شلیک و درکردن توپ . (ناظم الاطباء). آب شلک خیس. شل شلک شُ ل شُ ل َک. نوعی نان به گویش کازرونی(ع.ش) نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود