گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شماخ نویسه گردانی: ŠMAḴ شماخ . [ ش َ / ش َم ْ ما ] (اِخ ) نام پهلوانی ایرانی . (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ لغات شاهنامه ) : پذیره فرستاد شماخ راچه مایه دلیران گستاخ را.فردوسی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه واژه معنی شماخ شماخ . [ ش َم ْ ما ] (ع ص ) شامخ . بلند : نهری صحاب و جویی پرآب یافتند و کوهی شماخ و زمینی سنگلاخ . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 355). شماخ شماخ . [ ش َ ] (اِ) مخفف شاماخ است که پستان بند زنان یعنی پارچه ای که پستانهای خود را بدان بندند. (از برهان ) (ناظم الاطباء). مخفف شاماخ ... شماخ شماخ . [ ش َ / ش َم ْ ما ] (اِخ ) ابن ضرار. نام شاعری تازی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (منتهی الارب ). از شاعران جاهلیت ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود