اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شمش

نویسه گردانی: ŠMŠ
شمش . [ ش ُ / ش ِ ] (اِ) ۞ طلا و نقره ٔ گداخته و در ناوچه ٔ آهنین ریخته که شفشه نیز گویند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ). خفچه . سوفچه . سبیکه . شوش . شوشه . اسروع . (یادداشت مؤلف ). قطعه ٔ فلزی که هنوز چیزی باآن ساخته نشده و معمولاً به شکل میله ٔ دراز یا مکعب است . (لغات فرهنگستان ) : آنچه از شمش قطع شده به جهت عباسی و پنج شاهی پهن می نمایند. (تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 22). رجوع به مترادفات کلمه شود.
- شمش زر ؛ شمشه ٔ زر. شوشه ٔ طلا. (یادداشت مؤلف ):
بر میانشان حلقه ٔ بند کمرها شمش زر
زیر ران با ساز زرین مرکبان راهوار.

فرخی (دیوان ص 58).


- شمش نقره ؛ شوشه ٔ نقره . شفشه ٔ نقره . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شمش . [ ش َ م َ ] (اِخ ) رب النوع آفتاب که معبد محتشمی داشته مشتمل بر سیصد تالار و اتاق . (از ایران باستان ج 1 ص 54) : پس در حقیقت مغان عه...
شَمَش (به اکدی: 𒀭𒌓، آوانگاری: dŠamaš) خدای آفتاب آشوریان و بابلیان که در حماسه گیلگمش از آن یاد می‌شود.[۱][۲] وی به گیلگمش دستور می‌دهد به همکاری یا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.