شمش
نویسه گردانی:
ŠMŠ
شمش . [ ش َ م َ ] (اِخ ) رب النوع آفتاب که معبد محتشمی داشته مشتمل بر سیصد تالار و اتاق . (از ایران باستان ج 1 ص 54) : پس در حقیقت مغان عهد ساسانی ... مهر را ستایش می کرده اند و این مهر همان میثرا است که در یشت های عتیق ذکر شده است و همان است که بابلیان آنرا با شمش ، خدای آفتاب خودشان یکی دانسته اند. (از ایران در زمان ساسانیان ص 165). [ در زبان کاسی قفقازی ] سر که همان شمش بابلی است . (تاریخ کرد ص 38). آن کس که این نقوش و این لوح را محو کرد به نفرین و لعنت آنو و آنوتوم ... و شمش ... گرفتار بود. (تاریخ کرد ص 25). تا ردونی پسر ایکی که کتیبه ای به زبان و خط گادی دارد از خدایان بابل شمش و اداد یاری می طلبد. (تاریخ کرد ص 27).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
شمش . [ ش ُ / ش ِ ] (اِ) ۞ طلا و نقره ٔ گداخته و در ناوچه ٔ آهنین ریخته که شفشه نیز گویند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ). خفچه . سو...
شَمَش (به اکدی: 𒀭𒌓، آوانگاری: dŠamaš) خدای آفتاب آشوریان و بابلیان که در حماسه گیلگمش از آن یاد میشود.[۱][۲] وی به گیلگمش دستور میدهد به همکاری یا...